خوزستان در گرمای 50 درجه تابستان, تشنه است. سیستان در بلای کرونا گرفتار است. آمار کشته های کرونای روزانه تهران از مرز 100 عبور کرد. مردم ناامید برای واکسن به کشور کوچک و فقیر ارمنستان پناه برده اند. مدت مدیدی است که اعتصابات کارگری رشد یافته است. کارگرانی که همان حقوق اندک را در شرایط شدید تورمی نیز ماهها است دریافت نکرده اند.

نیروی انتظامی با سگ گردانان, دختران موتور سوار و دوچرخه سوار برخورد میکند. چند روز پیش طراحان و برنامه ریزان فرهنگ دینی کشور, از محورهای سخنرانی ها و مداحی های ماه محرم را تشویق به فرزندآوری تعیین کرده است. رسانه ها خبر از تولید ۶ واکسن داخلی می دهند گرچه غول های علمی جهان تنها یک یا دو واکسن توانسته اند تولید کنند. از دستگاه کرونایاب رونمایی می شود گرچه تاکنون کسی کاربرد آن را ندیده است و….

فاصله میان دغدغه مردم و متولیان هر روز بیشتر می شود. مردم خوزستان آب برای خود و احشامشان می خواهند تا زنده بمانند.. مردم کشور سلامت می خواهند. شغل می خواهند. جوان, آینده روشن می خواهد. این با دغدغه متولیان یکی نیست. شکاف اجتماعی هر روز گسترده تر میشود. تبدیل به تنش و اعتراض میشود متولیان و مردم به مرور همدیگر را درک نمی کنند. مردم می گویند ما شغل نداریم, سلامت نداریم و آینده نداریم ولی متولیان به پیشرفت های دانش موشکی و هسته ای می بالند.

طبیعی است این شکاف دارد مسیر خطرناکی را طی میکند. ایکاش هدف را رفاه مردم قرار میدادیم. ایکاش بفهمیم که باید بازنگری کرد.

  • نویسنده : دكتر يوسفي شيخ رباط؛دانشيار دانشگاه مفيد