در چند سال اخیر، به طور تقریبی طرح‌های ۱۵ گانه تعادل‌ بخشی منابع آب زیرزمینی بیش از گذشته به حاشیه رفت و حتی یک بند از قانون توسعه و بهینه‌ سازی مصرف آب شهری و روستایی به طور موثر در مرحله اجرایی قرار نگرفت.

مونا ربیعیان/ بحران مدیریت آب در کشور تا جایی است که بی‌ آبی ‌ها و کم ‌آبی‌ هایی که امروزه محصول همان شیوه ناکارآمد و بی رویه سازه ‌ای است، راه درمانی به جز کارهای سازه ‌ای را در مرحله اجرایی قرار نمی‌دهد. در این خصوص با هژبر کیانی فعال حوزه محیط زیست به گفت و گو پرداختیم.

*کشوری که در چند سال اخیر دچار بحران آبی نشده بود چطور به یکباره چنین اتفاقی رخ داده است؟

مسئله ی آب همیشه وجود داشته اما مدیران وزارت نیرو همچون کبک سر خود را زیر برف کرده بودند و فکر می کردند با خطا و آزمون و ساخت بی رویه سدها و انتقال آب بسن حوضه ای می توانند هم سازمان عریض و طویل و شرکت های وابسته خود را از محل فروش آب های کشور و پروژه های پول ساز انتقال آب و سدسازی منتفع نمایند و هم اینکه خود را موظف به تدوین و اجرای یک برنامه جامع ملی آن هم در کشوری که بر روی کمربند خشک و نیمه خشک قرار دارد نمی دیدند.

از طرفی با توجه به اصطلاح به غلط رایجی که خود را تولید کننده آب نام نهاده اند، هیچ گونه اقدام یا آینده نگری برای حفظ حوضه های آبخیز تولید کننده واقعی آب همچون رویشگاه زاگرس ندانسته اند. در زمینه آبخوان داری هم بهمین گونه است.

در واقع می توان گفت به دلیل اینکه ارزیابی اقتصادی تخریب سرزمین،  در میان طبقه ای با تفکر سازه ای حاکم بر وزارت نیرو وجود نداشته است همواره سرمایه گذاری ها در جهت تخریب سرزمین بوده است. مثال عینی این خطا و آزمون های خسارت بار را می توان در سدسازی های بی رویه جستجو نمود. ضمن اینکه اغلب این پروژه ها و طرح ها ارزیابی  محیط زیستی و پیوست های اجتماعی نداشته و اگر هم داشته اند مبتنی یر واقعیت های سرزمینی تدوین نشده و بیشتر جنبه فرمایشی داشته و دارد.

تجربه سد کارون ۳ گویای همه ی این خطا و آزمون هاست که مجال مناسبی را می طلبد.

نکته دیگر رهاشده گی بخش مصرف است به خصوص در بخش کشاورزی که هیچ برنامه اقدام ملی اثر بخشی  برای کنترل هدر روی های ویرانگر در این بخش صورت نگرفته است.

و نکته اینکه اغلب مصارف شرب و کشاورزی کشور منبع مشترک دارند و همان آب با ارزشی که ضامن بقای تمدنی ما هست به راحتی در بخش کشاورزی هدر می رود.

مثلا اگر برنامه ای برای کنترل حداقل ده درصد از هدر رو های بخش کشاورزی با اصلاح الگوی کشت و شیوه های رایج آبیاری 

کنترل شود چند برابر به دارایی آب شرب هر استان اضافه می شود و ما مشکل آب در کشور و در هیچ استانی نخواهیم داشت.

لازم به ذکر است راندمان آبیاری در بخش کشاورزی حدود ۳۰ درصد است و این یعنی فاجعه!

* این بحران از جنوب کشور آغاز شده و به شهرهای دیگر هم کشیده شده آیا این بحران آبی می تواند جنگ آبی در بین شهرها ایجاد کند؟

چنانچه قوای سه گانه برای مسئله آب یک برنامه اقدام مشترک تدوین و ضمانت اجرایی  داشته باشد حتی در خشکسالی ها نیز مشکل آب شرب نخواهیم داشت.

البته پیش نیاز این برنامه اقدام مشترک اصلاح سازوکارهای غلط و معیوب مسلط بر منابع آب کشور است. مثلا انحلال شورای عالی آب کاهش انحصار گری وزارت نیرو، سرمایه گذاری بخشی از درآمدهای وزارت نیرو در بخش آبخیزداری برای حفظ پایداری منابع تولید آب مثلا در رویشگاه زاگرس.

توقف بدون قید و شرط طرح ها سدسازی و انتقال آب مثلا از سرشاخه های کارون الزام وزارت جهاد کشاورزی به کنترل هدر رودها است که تاکنون فکری به حال آنها نشده است

آنچه در هیاهوی بخشی استان های مرکزی تحت عنوان کمبود آب شرب مطرح می شود همه ی واقعیت نیست

چرا چون وقتی حقابه شرب صرف توسعه صنایع به غلط جانمایی شده در استان های کم آب می شود، کمبود آب شرب به بازی گرفته می شود تا آب های بیشتری برای توسعه ی صنعت و کشاورزی گران قیمت منتقل شود و نتیجه اش می شود بحران خوزستان که نتیجه انتقال آب سرشاخه هاست.

در واقع بنام شرب و بکام صنایع است.

* ایا این جنگ آبی در آینده رخ خواهد داد؟

جنگ آب ساخته پرداخته همان جریانی ست که به دلیل جهل نسبت به مباحث پایداری سرزمین حل مباحث آب را در سدسازی و انتقال آب می بینند و اساسا تعهد و باوری به آبخیزداری و آبخوان داری ندارند همان تفکر سازه ای حاکم بر وزارت نیرو که حل مسئله آب را تعریف سد و پروژه های انتقال آب بین حوضه ای می دانند

چون پول های هنگفتی در این طرح و پروژه ها نصیب شرکت های وابسته به آن می شود.

چه منطقی می پذیرد وقتی با کنترل  ده درصد از حدود ۷۰ درصد هدر روی آب در بخش کشاورزی که باعث افزایش چندین برابری دارایی آب شرب هر استان یا منطقه می شود، صحبت از جنگ آب شود!

در بخش کشاورزی هم می شود با افزایش راندمان آبیاری به ادامه تولید امیدوار بود.

بنابر این بخش مهمی از این فرضیه ها را باید در احتمال تداوم سوء مدیریت های سلطه یافته بر منابع آب کشور جستحو نمود.

همه این موارد در یک فرآیند حقیقی و شفاف قابل ارزیابی است.

*چطور کشورهای همسایه با کمترین بارش توانستند بحران آبی نداشته باشند اما در ایران این بحران آبی را چطور می شود حل کرد؟

در کشورهای همسایه برنامه ریزی ها همانند برنامه های وزارت نیرو نیست و موضوعات آموزش و فرهنگی در بخش مصرف جایگاه ویژه ای دارد ؛ همان چیزی که در رویه وزارت نیرو در ایران جایگاهی ندارد.